برخي از عناوين كتاب هاي شهید بهشتی(ره) عبارتست از: نماز چيست؟، ربا در اسلام، شیفته خدمت، شناخت اسلام ، حق و باطل از دیدگاه اسلام، شناخت از دیدگاه قرآن و بهداشت و تنظیم خانواده، مبانی نظری قانون اساسی، ولایت ،رهبری و روحانیت ، درسی از گفتارهای فلسفه دین، حج از دیدگاه قرآن ، مبارزه پیروز(تاریخ تحلیلی قیام عاشورا) ، پیامبری از نگاهی دیگر، حج در قرآن، حزب جمهوری اسلامی ، محیط پیدایش اسلام،شناخت اندیشه های اجتماعی، جستجو در مسیر شدن ،شناخت عرفانی، خدا از دیدگاه قرآن، بانکداری، ربا و قوانین مالی ، اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا، روش برداشت ااز قرآن ،موسیقی آیت الله شهید بهشتی، شب قدر، اقتصاد اسلامی، نقش آزادی در تربیت کودکان، آزادی هرج و مرج ، زور مداری و آزادی سیاسی آثاری نیز در ارتباط با شهید مظلوم و واقعه 7 تیر وجود دارد كه برخي از آن ها عبارتست از: سرچشمه خونین، سخن یار،روی خط اندیشه ، حزب جمهوری اسلامی فاجعه هفتم تیر،مجموعه 9 جلدی جاودانه تاریخ و...
هفتم تير ماه سالروز شهادت شهيد دكتر بهشتي و 72 تن از ياران صديق انقلاب و رهبري بر تمامي كتاب خوانان عزيز تسليت باد
در هفتم تيرماه سال 1360، دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي، در حالي كه جمعي از مسوولان نظام، همچون آيتالله بهشتي رييس ديوان عالي كشور، چهار وزير، دوازده معاون وزير و بيست و هفت نماينده مجلس در جلسه هفتگي حزب حضور داشتند، منفجر شد.
« گيرم شما با دكتر بهشتي، كه مظلوم زيست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام و به خصوص شما بود، دشمني سرسختانه داشتيد، با بيش از 70 نفر بيگناه كه بسيارشان از بهترين خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان كشور و ملت بودند چه دشمني داشتيد، جز آنكه شما با اسم خلق از دشمنان خلق و راه صاف كنان چپاولگران شرق و غرب ميباشيد، ما گرچه دوستان و عزيزان وفاداري را از دست داديم، كه هر يك براي ملت ستمديده استوانه بسيار قوي و پشتوانه ارزشمند بودند، ما گرچه برادران بسيار متعددي را از دست داديم كه (اشداء علي الكفار رحماء بينهم) بودند و براي ملت مظلوم و نهادهاي انقلابي سدي استوار و شجرهاي ثمربخش به شمار ميرفتند، لكن سيل خروشان خلق و امواج شكننده ملت با اتحاد و اتكال به خداي بزرگ هر كمبودي را جبران خواهد كرد. » امام خميني (ره)
4-فسادها و بيماريهايي را كه در نفس آدمي و دل او پيدا شده برطرف مي سازد ، كجي ها را راست مي كند ، ضد رشد ها و تباهي را به رشد و كمال تبديل مي نمايد ، و چرك نفسها و هواهاي نفساني و خواهشهاي حيواني يا ضد تكاملي انسان را كه بهنترين تعبير آن به چرك و پليدي است مي زدايد و انسان را گندزدايي تن و جان و روان مي كند و او را در راه تزكيه قرار مي دهد
5-مهمترين گرفتاري امروزه را كه اضطراب و دلهره در مقابل ناملايمات زندگي و ناامني هاي جسمي و رواني باشد ، از بين مي برد و به انسان مضطرب و ناراحت ، امنيت خاطر و آسايش روان مي دهد .
روز قلم در تقویم ایران، به عنوان نمادی برای تجلیل از صاحب قلمان و آثار ایشان انتخاب شده است. در این نوشتار، به ابعاد تربیتی، رسانه ای و ارزشی تألیف و نگاشتن اشاره شده و از چگونگی سیر قلم در طول تاریخ صحبت به میان آمده است. به این سیر، چه از نظر محتوای نوشته ها و چه از نظر ابزار ظاهری ـ که به شیوه های اینترنتی و الکترونیکی ـ رسیده، نگریسته شده است. ارزش قلم در اسلام و قرآن و در روایات اهل بیت، بحث دیگری است که به آن می پردازیم.
روز قلم
در صفحات تقویم، چهاردهم تیرماه با عنوان «روز قلم» به خود جلوه ای دیگر بخشیده است. نام گذاری این روز به نام قلم، بی ارتباط با تاریخ کهن متمدن و فرهنگ ساز این سرزمین نیست. ابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه خود آورده است که چهاردهمین روز از تیرماه را ایرانیان باستان، روز تیر (عطارد) می نامیدند. از طرفی سیاره تیر یا همان عطارد، در فرهنگ ادب پارسی، کاتب و نویسنده ستارگان است. به همین مناسبت این روز را روز نویسندگان می دانستند و گرامی می داشتند.
ارزش و کرامت قلم بسیار بالاتر از آن است که برای بزرگداشت آن و صاحبانش به اختصاص دادن روزی در تقویم به آن بسنده کنیم. این ساده ترین شعار برای تجلیل از مقام قلم و ارباب قلم است. نماد روز قلم برای تجلیل، تجلیل و پیشرفت نویسندگان و نوشته ها، فقط یک تلنگر است. در این روز با گرامی داشت یاد و خاطره اهالی قلم و تجلیل از آثار ایشان، شاید بتوانیم گوشه ای از زحمات طاقت فرسای آنان را قدردان باشیم.
تاریخ نوشتن
تاریخ نوشتار، حداکثر به بیست هزار سال پیش باز می گردد و با محدود ساختن به نظام های نوشتاری مدوّن، رقمی حدود شش هزار سال پیش را نشان می دهد. این ارقام و آمارها فقط تخمینی است از سوی کاوشگران علمی، در صورتی که بدون شک پیشرفتی از سوی جوامع گوناگون، بدون کمک خط و زبان امکان پذیر نبوده است.
از جمله موادی که برای نوشتن به کار می رفته سنگ، چوب، پوست حیوانات، برگ درختان، استخوان، موم، ابریشم، پنبه و کاغذ را می توان نام برد. در طول تاریخ، نوشتن به دو صورت بوده است: یک دسته خطوطی را در برمی گرفت که با استفاده از ابزارهای تیز چون سوزن، چاقو و... نوشتاری، کنده کاری می شد. دسته دیگر شامل خطوطی است که به وسیله قلم پر، قلم نی، قلم مو و... و با استفاده از جوهر بر سطح ماده نوشتاری ترسیم می گردید. گفتنی است نسخه برداری از نوشته ای بر سنگ یا فلز به طور منطقی، در نهایت به اختراع چاپ انجامید.
قلم، معجزه جاوید
معجزه، یکی از نشانه های نبوت است. در هر دوره از تاریخ، پیامبران به اذن پروردگار، معجزه هایی را برای اثبات نبوتشان ارائه می کردند. در این میان، اسلام آخرین و کامل ترین دین الهی است؛ یعنی آیینی است که در هر برهه ای از زمان و در هر مکانی باید جواب گوی مخاطب خود باشد. حال معجزه پیامبر این دین باید از چه مقوله ای باشد که حتی جواب گوی مخاطبان هزاره های پس از خود شمرده شود؟ چه معجزه ای می تواند قرن ها تازگی و ماندگاری خود را در زندگی بشر حفظ کند؟ کتاب، نوشته، وَ ما یَسْطُرُونَ.
قرآن کریم، با قلم خالق قلم، معجزه جاوید پیامبر آخرالزمان است. قلم و کتابت از مقوله هایی هستند که نه تنها کهنه و مانده نمی شوند، بلکه هر روز جنبه هایی تازه از آنها پدیدار می گردد. پروردگار، قرن هاست برای این نوشته سترگ هماوردطلبی می کند: «اگر آدمی و پری گرد شوند که مانند این قرآن آرند، مانندش نیارند، گرچه برخی شان پشتیبان برخی باشند» یا «اگر در آنچه بر بنده مان فرو فرستاده ایم در گمانید، پس سوره ای همانندش آرید.»
قلم مدرن
در آغاز قرن بیستم، کسی این تردید را به خود راه نمی داد که قلم و کاغذ را مهم ترین و مؤثرترین ابزار ذخیره سازی اطلاعات بداند؛ زیرا در آن زمان جوامع از نظر اقتصادی و فکری به جامعه های کاغذمدار تبدیل شده بود. اما پایه های این باور پس از چندی به لرزه درآمد و با ظهور رایانه، رشد سریع فناوری اطلاعات، تلویزیون، استفاده های گوناگون از میکروفیلم، میکروفیش و ابزارهای الکتریکی، برتری بی رقیب کاغذ و قلم سنتی، به طور جدی به مبارزه طلبیده شد.
همان طور که در طول تاریخ، شکل ظاهری قلم عوض می شده است، روز به روز همراه با صنعت رو به رشد نیز تغییر می کند. اگر چه هنوز کتاب خانه های الکترونیکی و اداره های بدون کاغذ و قلم و جامعه های بدون کتاب نیامده است و شاید هرگز نیاید، ولی موقعیت ابزار و مواد نوشتنی از بنیاد دگرگون شده است. این دگرگونی در ظاهر قلم ها و نوشته ها، نه تنها از ارزش قلم و صاحبان آن نمی کاهد، بلکه به دلیل انتقال لحظه ای نوشته ها، هرآینه مسئولیت و وظیفه قلم را صدچندان می کند.
قلم چیست؟
قلم، زبان عقل و معرفت و احساس انسان ها و بیان کننده اندیشه و شخصیت صاحب آن است. قلم، زبان دوم انسان هاست. هویت، چیستی و قلمرو قلم بسیار گسترده تر از آن است که در بیان بگنجد. هرگونه رشد و پیشرفت، پیروزی و آرامش و معرفت و شناخت، ریشه در قلم دارد. تمدن ها، تجربه های تلخ و شیرین و علوم با نوشتن ماندگار می شوند و آیندگان مملو از تجربه و پر از راه حل هایند.
هر کس می تواند قلمی را بین انگشتانش بفشرد و فرمانش دهد که بنگارد و هر آنچه را از مخیله صاحب انگشت تراوش می کند، بنویسد. قلم، تخریب می کند. می سازد. واقعیت ها را آشکار می کند. آشکارها را نهان می کند. به واقع قلم، معجزه ای جاودان است.
جایگاه قلم در اسلام
سوگند خداوند در قرآن به نام قلم، گویاترین شاهد بر شرافت و قداست آن است: «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ؛ سوگند به قلم و آنچه نویسند.» در جایی که خداوند، صاحب هستی به آفریده ای از آفریده های خود قسم یاد می کند، بشر در چه جایگاهی می تواند از ارج و منزلت آن سخن براند.
در نخستین ارتباط وحیانی رسول خدا صلی الله علیه و آله با مبدأ هستی در غار حرا، سخن از قلم به میان می آید، تا جایی که خداوند خود را این گونه معرفی می کند:«الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ؛ آن که با قلم آموخت.»
با سیری در زندگی پیامبر و امامان علیهم السلام می توان توجه و اهتمام عملی به نوشتن را از متن سیره آنان دریافت. این قدرشناسی به حدی بود که گاه موجب آزادی اسیران کفار می گشت. در صدر اسلام، پس از پایان برخی جنگ ها، پیامبر دستور می فرمود اسیرانی که به ده نفر از مسلمانان خواندن و نوشتن بیاموزند، آزاد شوند. این عمل در جامعه محروم از تمدن آن دوره، زیباترین و مؤثرترین پیام برای ارج نهادن به جایگاه قلم و علم بوده و هست.
قلم، پیامبر جاودانه
فلسفه وجودی قلم و نگاشتن، برقرای ارتباط میان مکتب ها، آموختن تجربه ها و تعالی اندیشه هاست. تأثیر قلم، ماندگارتر، تأثیرگذارتر و عمیق تر از هر ابزار دیگری برای پیام بری و پیام آوری است. چه بسیار آثار ارباب قلمی که حتی پس از مرگشان، به فرهنگ ها یاتمدن های ماندگار تبدیل شده است. کتاب های آسمانی که برای بشر به ارمغان فرستاده شده است، همگی ناظر به این ویژگی مهم قلم است.
حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: «سفیر و فرستاده تو، ترازوی بزرگواری توست و قلم تو، رساترین و گویاترین چیزی است که از سوی تو سخن می گوید.» بر اساس این روایت، قلم، شیواترین و بهترین ابزاری است که در هر برهه ای از زمان می تواند رسالت خود را انجام دهد. ماندگاری علوم و انتقال آن از نسلی به نسل دیگر، رسیدن پیام مکتب ها و تمدن ها به انسان آینده و سرانجام تکامل اندیشه های بشر در طول قرونی که اندیشمندان هیچ گاه یکدیگر را ندیده اند، تنها با معجزه قلم امکان پذیر بوده و هست.
قلم به دست
اصحاب قلم و نوشتن، می توانند نسل هایی را در سراشیبی های انحراف به سقوط بکشانند یا تعالی ملت هایی را رقم بزنند. کلام و نوشته، رابط نویسنده و خواننده است. پس می تواند عامل همدلی گردد. درخت قلم اگر در تعهد و تدین ریشه داشته باشد، میوه اش شیرین و ماندگار است. ارزش هر قلم به پیام آن است و عظمت نوشته به محتوایش و ماندگاری آثار به ریشه داشتن در حق و صدق. قلم های شهیدپرور، عشق های برتر را بذرافشانی می کنند و شهیدان را در معراج شهادت از خاک تا خدا پیش می برند. چه دست هایی قلم شده تا قلم در دست پاکان قرار بگیرد و چه بسیار نویسندگان شجاع که شهید قلم شده اند.
قلم به دست گرفتم که حرف حق بنویسم
هر آنچه نتوان گفت بر ورق بنویسم
قسم به جان قلم خورده ام که نای قلم را
به دست گیرم و تا آخرین رمق بنویسم
قلم و روایات
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله : «قلم، نعمت بزرگی از طرف پروردگار است و اگر قلم نبود، ملک و دین استوار نمی شد و زندگیِ شایسته برقرار نمی گردید».
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله : «هر کس از من حدیثی یا مطلب علمی را بنویسد، تا وقتی آن نوشته باقی باشد، برای او حسنه می نویسند.»
امام علی علیه السلام :«عقل نویسنده در قلم اوست».
امام علی علیه السلام :«عقل های صاحبان فضیلت در نوک قلم های آنان است».
کتاب با صفحه مکالمه دو شاعر روس در پارکی در مسکو شروع میشود که دارند به عادت کمونیستهای آن زمان به باورهای خدا پرستانه ایراد میگیرند. شیطان که دست بر قضا در آن روز در مسکوست به میان حرفهای آنها میرود و میگوید بالاتر از همه دلیلهای اثبات وجود خدا که آن دو ردشان میکنند، یک دلیل ساده تر وجود دارد و آن این که «خدا هست». دوشاعر روس به شیطان میخندند و ماجراها شروع میشود. شاعران روس کشته میشوند، پلیس و کاگ ب سرگردان میشود. مارگریتا حاضر به فداکاری میشود، تئاتر مسکو حادثه آفرین میشود، عده زیادی دیوانه میشوند... درس اصلی این کتاب در واقع همین است که «به شیطان نباید خندید.» داستان با سه خط داستانی پیش میرود و در انتها هر سه خط به طرز حیرت انگیزی به هم میرسند. داستان در دل ماجرای خودش، خیلی آرام و زیر پوستی فضای پلیسی حکومت استالین فوق العاده از داستان تصلیب مسیح پیامبر (ع) – که البته با روایت کتاب مقدس تفاوت دارد و به روایت اسلامی ماجرا شبیه است – را هم میتوانید بخوانید. پونتوس پیلاطس این کتاب، همواره منتظر است تا مسیح او را ببخشد.
2- وداع با اسلحه/ انتشارات نیلوفر
باید این کتاب را بخوانید تا بفهمید چرا همینگوی داستان نویس بزرگی است. هنر او در این کتاب، در این نکته است که همینگوی چیزی رمانتیک را به شکلی غیر رمانتیک روایت میکند. ماجرای این کتاب که در اصل ماجرایی است که بر خود نویسنده رفته، داستان یک راننده آمبولانس جوان به اسم هنری است که جنگ جهانی اول را در شمال ایتالیا تماشا میکند. در آغاز کتاب او به عشق اعتقادی ندارد و جنگ برایش چیزی سرگرم کننده و بی خطر به حساب میآید که معلوم نیست روزنامهها چرا آن قدر بزرگش میکنند اما درست در پایان یک سال (سال 1917، زمان وقوع داستان) هنری کاملا عوض شده است. پرستاری که موقع بستری شدن او در بیمارستان دلش را برده بود، کشته شده است و حالا هنری به جهان طور دیگری نگاه میکند. اما این اتفاقات پی در پی چنان نرم و روان و عادی روایت شده اند که این کار فقط از همینگوی بر میآید، توصیفهای ساده، جملات کوتاه، بدون هیچ تجزیه و تحلیل خاصی. دقیقا همان صفت «نرم» برای نوع روایت کتاب مناسب است که در ترجمه دریابندری هم به طرز حیرت انگیزی فوق العاده از آب در آمده (این اولین ترجمه دریابندری بوده). باید خودتان کتاب را بخوانید تا بفهمید چه میگویم.
3- خداحافظی طولانی/ انتشارات روزنه کار
چندلر این خاصیت را دارد که هیچ وقت شما را نا امید نمیکند، یعنی تمام انتظاراتی را که میشود از یک رمان پلیسی خوب داشت، او یکجا به شما میدهد، معما، جنایت، سرنخهایی برای حدس زدن، کاراگاه، نکات ریزی که بعدا موقع بازگشایی معما یادت بیاید که آنها را جا انداخته ای و بالاخره مسابقه بین نویسنده و خواننده. چندلر و کارآگاهش فیلیپ مارلو همه اینها را دارند. این کارآگاه بارانی پوش، حاضر جواب، شوخ و البته تنها، انگ کارآگاهی است. درواقع تصور کردن داستان با هر کارآگاه دیگری ( مثلا مایکهامر با آن اخلاق کینه ای و انتقام گیرش یا هرکول پو آروی مبادی آداب) بسیار دشوار است. فقط مارلوست که حاضر میشود به کسانی که قبلا به او ضربه زده اند هم کمک بکند. هر چند این تلخی در آخر کتاب به جا میماند که امید و تلاش مارلو برای این که دنیا جای بهتری شود، در برابر عمق تباهی انسانها حاصل چندانی نداشته و مارلو دوباره همان مرد تنهایی است که باید خیابانهای نیویورک را به تنهایی و با تاسف طی بکند.
4- گتسبی بزرگ/ انتشارات نیلوفر
این رمان بر خلاف باقی کتابهای این فهرست که از همان اول کار میخکوبتان میکند، یک مشکل کوچک دارد، آن هم این که «گتسبی بزرگ» را شما اگر به عنوان یک داستان معمولی مثل هزاران داستان دیگر بخوانید اذیتتان نمیکند ولی وقتی آن را به چشم یک شاهکار دست میگیرید و مدام توقع یک چیز فوق العاده را دارید، متاسفانه رمان همین طور هی ناامیدتان میکند و ناامیدتان میکند تا وقتی که به فصل آخر برسید و آن جاست که یک باره مات و مبهوت شکوه این داستان خواهید شد. برای این که نمک آن غافلگیری از بین نرود، انتهای داستان را تعریف نمیکنیم و همین قدر میگوییم که جی گتسبی با اسم واقعی جیمز گست، پسر جوان جاهطلب، بی دانش، رمانتیک و ماجراجویی است که بعد از شرکت در جنگ جهانی اول توانسته با درجه افسری برای خودش میان اشراف نیویورک جایی دست و پا بکند اما هنوز هم از درون غمگین است و نمادی به حساب میآید از نسل جوانهایی که از طرف بقیه درک نمیشوند و به قول نویسنده کتاب متعلق به «نسل از دست رفته» ( یک چیزی معادل همان «نسل سوخته خودمان») است. کافی است دل به دل کتاب بدهید و با آن جلو بروید و خودتان را توی شخصیت گتسبی ببینید و الی آخر.
5- ناتور دشت/ انتشارات نیلا
«ناتور» یعنی نگهبان، یعنی مواظب. اسم داستان هم از این جا آمده که هولدن کالفید- قهرمان داستان- آرزو دارد یک روزی بتواند خواهر نه ساله اش فیبی و باقی بچهها را ببرد در یک دشت وسیع و بگذارد آنها هر چقدر میخواهند بازی کنند و خودش هم نگهبانی باشد در کناره دشت که نگذارد بچهها توی دره بیفتند. احتمالا از همین آرزو میتوانید بفهمید هولدن 17 ساله - پسر بچه ای که از مدرسه اش در رفته و از همه چیزهای گند جامعه آمریکا بدش میآید- دقیقا چه جور موجودی است و داستانی که تک گویی بلند همچین آدمی باشد، چه جور داستانی است. بله، ناتور دشت کتاب تلخی است، اما این تلخی از آن نوعی است که برای همه ما آشناست، تلخی تاسف خوردن و معصومیت از دست رفته کودکی. هولدن برای این آن قدر افسرده است که دارد از دنیای کودکی فاصله میگیرد و آن دره ای که هولدن نمیخواهد بچهها تویش سقوط کنند دره خطرناک و کثیف دنیای آدم بزرگهاست. شک نکنید که ناتور دشت یک شاهکار است، شاهکاری که سالینجر خواسته با آن نبوغش را به رخ بقیه بکشاند.
6- ارباب حلقهها/ نشر نی
سه گانه استاد تالکین را باید پدر جد همه داستانهای فانتزی و آثاری مثل هری پاتر و نیروی اهریمنیاش و دیوید گمل و دران شان و کریستوفر پائولینی و دلتورا و بقیه به حساب آورد. داستان کلی کتاب را احتمالا همه از طریق نمایش فیلمهای اقتباسی پیتر جکسون از روی کتاب میدانید: «یک مبارزه خیر و شر دیگر». اما نکته مهم در جزئیات کتاب است که این مبارزه ازلی و ابدی را با چنان جزئیات حیرت آوری تعریف کرده است که شما نمیتوانید نمونه و مشابه دیگری برای آن پیدا کنید. فقط خواندن فصل اول داستان (فصل اول از جلد اول: یاران حلقه) برای پی بردن به این نکته کافی است. این فصل که معمولا خیلیها به خاطر عجله شان برای زودتر شروع کردن داستان، آن را نمیخوانند اسناد خیالی داستان را در کتابخانههای مختلف معرفی میکند. لا به لای همینها میتوانید نظرات تالکین درباره کتاب و کتابخانه و داستان را هم بخوانید و مطمئن شوید که لقب «استاد» بیشتر از هر کس دیگری برازنده اوست.
7- رگتایم/ انتشارات خوارزمی
داستان «رگتایم» داستان آمریکای قبل از جنگ جهانی است، داستان این که چطور یک وقتی امید و آرمانی وجود داشت و بعد همه چیز تباه و تمام شد. این کتاب از همان دسته آثاری است که به آنها میگویند «سهل و ممتنع». یعنی وقتی میخوانیش فکر میکنی خودت هم میتوانی عینش را بنویسی و وقتی به نوشتن میرسی، میبینی نمیشود. داستان در نیویورک میگذرد. از سال 1900 شروع میشود و با ورود ایالات متحده به جنگ جهانی اول- یعنی سال 1917- تمام میشود. کل داستان از ماجراهای تاریخی واقعی و تو در تویی میگذرد که سه خانواده از سه نژاد مختلف (سفید پوست، سیاه پوست و زرد پوست یعنی چینی مهاجر) هستند و یک جوری کل جامعه آمریکا را نمایندگی میکنند. داستانهای این سه خانواده از هم جداست و در واقع کتاب چند بار شروع و تمام میشود. اما در عین حال داستانها به هم ربط پیدا میکنند و در فصل آخر هم همه به هم میرسند، جایی که داستان تمام میشود و این سوال برای خواننده پیش میآید که تاریخ ما را میسازد یا ما تاریخ را؟
8- بازمانده روز/ نشر کارنامه
داستان از همان عنوان کتاب شروع میشود؛ «بازمانده روز». غروب و چند مدتی که از روز مانده، هم حسرت روز رفته را با خودش دارد و هم امید به استفاده از مدت باقیمانده را. این دقیقا حال و روز آقای استیونز- پیشخدمت با وفای لرد دارلینگتن- است که عمری به خاطر کارش از همه چیز حتی عشقش گذشته و حالا که اربابش مرده و دارد با آقای فارادی – یک آمریکایی شوخ طبع- کار میکند فرصتی پیدا کرده تا سفری شش روزه به غرب انگلیس برود تا ضمن دیدار از مناظر مطبوع بتواند عشق قدیمش را هم بعد از 30 سال ببیند و از او خبری بگیرد. داستان در واقع یادداشتهای استیونز در طول همین سفر است. او در طول سفر به یاد گذشتههایی میافتد که آنها را نابود کرده؛ چیزهایی که از دست داده و به خصوص آدمهایی که گم کرده است. در دل داستان البته نکات زیاد دیگری هم مطرح میشوند؛ مثل ماجراهایی از اوضاع و احوال سیاسی بریتانیا به خصوص در زمان جنگ جهانی که استیونز از طریق پذیرایی در مجالس اربابش شاهد آنها بوده، اما اصل داستان همین غم منتشر است.
9- سلاخ خانه شماره 5 / انتشارات روشنگران
«بیلی پیلگریم در بعد زمان چند پاره شده است.» جمله اول کتاب خلاصه کل داستان است. باورتان میشود؟ ونه گات کتابی نوشته است که یک بار داستان را در جمله اول کتاب گفته، بعد در فصل اول کتاب این کار را تکرار کرده و بعد در فصلهای دوم تا آخر یک بار دیگر داستان را گفته و باور کنید که این کارها را آن قدر هنرمندانه انجام داده که شما درحین خواندن اصلا متوجه این تکرارها نمیشوید. از ونه گات در ایران کتابهای مختلفی ترجمه و چاپ شده است، با این حال «سلاخ خانه شماره 5» طرفداران بسیار بیشتری دارد. این هم به خاطر تقدم زمانی ترجمه این کتاب است که در واقع باب آشنایی ما را با عمو کورت باز کرد و هم به خاطر تم کتاب که درباره جنگ جهانی دوم و موضوعی ملموس است (باقی کتابهای ونه گات چنین موضوعی ندارند، به اضافه این که ونه گات خودش در جنگ جهانی دوم در گیر و در واقع اسیر بوده و همین به ملموس تر شدن داستان کمک کرده) و بالاخره این که انسجام داستان و پیوند عجیب خطوط مختلف داستانی در این کتاب به قدری زیاد و محکم است که شک نکنید، نمیتوانید کتاب را زمین بگذارید.
10- خداحافظ گاری کوپر/ انتشارات نیلوفر
شما میدانید مغولستان خارجی کجاست؟ حتما میدانید! منتها ممکن است به این ناکجا آباد خودتان یک اسم دیگری داده باشید. این اسم را «لنی» روی ناکجا آباد خودش گذاشته. لنی یک جوان آمریکایی است که برای فرار از جنگ ویتنام به صورت غیر قانونی به سوئیس آمده و آن جا دارد برای خودش اسکی بازی میکند و عاشق تنهایی است. او دوست دارد کمتر کسی زبان انگلیسی بلد باشد و فکر میکند که عشق کار آدمها را تمام میکند و از وابستگی بدش میآید و از پلیس بدش میآید. از خیلی چیزهای دیگر هم بدش میآید؛ فقط اسکی کردن را دوست دارد و عکس گاری کوپر را توی جیبش دارد و هر از چند گاهی آن را در میآورد و نگاه میکند و میگوید که مرگ گاری کوپر، مرگ معصومیت و مردانگی و خیلی چیزهای دیگر بوده. خودش هم برای فرار از دردسر همیشه دروغ میگوید و یک پا هولدن کالفیلد است، منتها بیشتر از هولدن جمله قصار توی چنته اش دارد و هنوز نمیداند روزگار چه بازی ای قرار است به سرش بیاورد و آشنایی با جس کارش را تمام میکند. عشق از همه چیز محکم تر است و جس را که میخواسته سر لنی کلاه بگذارد دوباره پیش او میکشاند و آن وقت دیگر لنی به مغولستان خارجی هم فکر نمیکند و خیلی چیزهای دیگر و خیلی حرفهای دیگر و...
هر کس عادت کند که بدون دلیل هر حرفی را باور کند ، از صورت انسانی خارج است. ابوعلی سینا
موسیقی صدای خداست. ابوعلی سینا
انسان ، هر زمان از پیشامد آینده درباره ی خود اندیشید و از آن ، بیم و هراس در خاطرش نشاند ، آن خطر ، زود تر او را تعقیب میکند. ابوعلی سینا
نیک بخت ترین مردم کسی است که کردار به سخاوت بیاراید و گفتار به راستی. ابوعلی سینا
برخی چنان سرگرم میراث علمی گذشتگانند که فرصت مراجعه به عقل خود را ندارند و اگر فرصتی هم به دست آورند حاضر نیستند اشتباه ها و لغزش های آنان را اصلاح و جبران کنند. ابوعلی سینا
تعصب در دانش و فلسفه مانند هر تعصب دیگر نشانه ی خامی و بی مایگی است و همیشه به زیان حقیقت تمام میشود. ابوعلی سینا
کسی که به تمرین های بدنی میپردازد به هیچ دارویی نیاز ندارد ، درمان او در جنبش و حرکت است. ابوعلی سینا
هیچ چیز در دنیا اتفاقی نیست. ابوعلی سینا
چیزی که دانش می آراید راستی است. ابوعلی سینا
نشان دوست نیکو آن است که خطای تو را بپوشاند ، تو را پند دهد و رازت را آشکار نسازد. ابوعلی سینا
هر که دنیا خواهد ، دانش آموزد و هر که آخرت خواهد در عمل کوشد. ابوعلی سینا
اگر میدانستید که یک محکوم به مرگ هنگام مجازات تا چه حد آرزوی بازگشت به زندگی را دارد ، آنگاه قدر روزهایی را که با غم سپری میکنید ، میدانستید. ابوعلی سینا
در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست، پس برخیز تا چنین مردمی بگریند ...
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
درصد کمی از انسانها نود سال زندگی می کنند مابقی یک سال را نود بار تکرار می کنند
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
نصف اشباهاتمان ناشی از این است که وقتی باید فکر کنیم، احساس می کنیم و وقتی که باید احساس کنیم، فکر می کنیم
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
سر آخر، چیزی که به حساب می آید تعداد سالهای زندگی شما نیست بلکه زندگی ای است که در آن سالها کرده اید
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
همیشه در زندگیت جوری زندگی کن که "ای کاش" تکیه کلام پیریت نشود
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
چه داروی تلخی است وفاداری به خائن، صداقت با دروغگو، و مهربانی با سنگدل ...
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
مشکلات امروز تو برای امروز کافی ست، مشکلات فردا را به امروز اضافه نکن ...
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
اگر حق با شماست، خشمگین شدن نیازی نیست و اگر حق با شما نیست، هیـچ حقی برای عصبانی بودن ندارید ...
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
ما خوب یاد گرفتیم در آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهیها، اما هنوز یاد نگرفتیم روی زمین چگونه زندگی کنیم
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
فریب مشابهت روز و شب*ها را نخوریم امروز، دیروز نیست و فردا امروز نمی*شود ...
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
یادمان باشد که : آن هنگام که از دست دادن عادت می شود به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست ...
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
برای دوست داشتن وقت لازم است، اما برای نفرت گاهی فقط یک حادثه یا یک ثانیه کافی است.
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
گاه در زندگی، موقعیت هایی پیش میآید که انسان باید تاوان دعاهای مستجاب شده خود را بپــردازد.
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد
اما هر وقت تنم به جماعت نادان خورد گفتند: "مگه کوری؟"
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
مادامی که تلخی زندگی دیگران را شیرین می کنی، بدان که زندگی می کنی ...
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
هیچ انتظاری از کسی ندارم! و این نشان دهنده ی قدرت من نیست ! مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
برای زنده ماندن دو خورشید لازم است؛ یکی در آسمان و یکی در قلب ...
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
در جستجوی قلبِ زیبا باش نه صورتِ زیبا زیرا هر آنچه زیباست همیشه خوب نمی ماند امـا آنچه خوب است همیشه زیباست ...
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
هیچ وقت رازت رو به کسی نگو؛ وقتی خودت نمیتونی حفظش کنی، چطور انتظار داری کس دیگه ای برات راز نگه داره؟
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
هیچ انسانی دوست نداره بمیره ! اما همه آرزو میکنن برن به بهشت. اما، یادمون میره که برای رفتن به بهشت اول باید مرد ...
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
از 3 نفر هرگز متنفر نباش : فروردینی ها، مهری*ها، اسفندی ها چـون بهتـرین هستند
سه نفر را هرگز نرنجون : اردیبهشتی ها، تیری ها، دی ـی ها چـون صادق هستند
سه نفر رو هیچوقت نذار از زندگیت بیرون برن : شهریوری* ها، آذری* ها، آبانی ها چـون به درد دلت گوش میدهند
سه نفر رو هرگز از دست نده : مرداد ـی ها، خرداد ـی ها، بهمن ـی ها چـون دوست ِ واقعی هستند
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
زیباترین عکس ها در اتاق های تاریک ظاهر می شوند؛ پس هر موقع در قسمتی تاریک از زندگی قرار گرفتی، بدان که خدا می خواهد تصویری زیبا از تو بسازد.
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
نتیجه زندگی، چیزهایی نیست که جمع میکنیم بلکه قلبهایی است که جذب میکنیم
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم؛ بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری ! بعد از چند روز به دوستی بعد از چند ماه به همکاری بعد از چند سال به همسایه ای ... اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم ! دیگر وقت آن رسیده که اعتمادی فراتر آنچه می بایست را به او ببخشیم. او که یگانه است و شایسته ...
۱۸ تیرماه روز درگذشت مهدی آذریزدی به عنوان روز ادبیات کودکان و نوجوانان در تقویم رسمی کشور ثبت شد.
آذریزدی۱۸ تیرماه سال ۸۸ در ۸۸ سالگی در بیمارستان آتیه تهران درگذشت و ۲۱ تیرماه پس از تشییع از مسجد حظیره در حسینیه خرمشاه یزد در نزدیکی محل زندگیاش به خاک سپرده شد.
«قصههای خوب برای بچههای خوب»، «قصههای تازه از کتابهای کهن»، «گربه ناقلا»، «گربه تنبل»، «مثنوی» (برای بچهها)، «مجموعه قصههای ساده» و تصحیح «مثنوی» مولوی (برای بزرگسالان) از جمله آثار این نویسنده کودک و نوجوان است. زندهیاد آذریزدی که او را پرتیراژه ترین نویسنده تاریخ ادبیات کودک و نوجوان ایران میدانند، در مجموع، بیش از ۲۰ عنوان کتاب برای بچهها نوشته است.
هر فكري كه امروز در سر مي پروانيد در واقع بذري است كه براي تجربه هاي آينده تان مي كاريد بذر « مثبت » بكاريد تا از باغ زندگيتان تجربه هاي شيرين برداشت كنيد با انديشه اي منفي نمي توان آينده اي مثبت ساخت
مطالعه و كتاب خواندن از تفريحاتي است كه در رشد فكري و روحي مردم فوق العاده مؤثر است و اگر با ذوق و اشتياق همراه باشد ، لذت بخش و نشاط انگيز است .
علي عليه السلام مي فرمايد :
«با مطالب حكيمانه ي نوين و شگفت ، جانهاي خود را نشاط دهيد ؛زيرا روان هم مانند بدن خسته مي شود . »
گفتار حكيمانه كه از راه مطالعه و با نشست و برخاست با دانشمندان به دست مي آيد ؛ به روح نشاط مي بخشد و نيروي فكر را زياد مي كند .
جوانان بايد مقداري از ساعات فراغت را به مطالعه ي مفيد اختصاص دهند ؛ و اگر در آغاز كار ، انس و علاقه اي نداشته باشند ، تكرار و تمرين ، و انتخاب كتابهاي سودمند و موافق با ذوق مي تواند آنها را علاقمند سازد .
ما اگر بتوانيم نسل جوان را به مطالعه عادت دهيم ؛ گامي بزرگ در راه پيشرفت فكري آنها برداشته ايم ، و در برابر انحراف و فسادشان سدي نيرومند و بلند قرار داده ايم . اصولاً عادت نداشتن به مطالعه باعث مي شود كه ساعت هاي فراغت جوانان به انجام تفريحهاي غلط ، بگذرد .